گفت و گو
از : سیمین بهبهانی
نوشته : علی فرزانه
گفتی که میبوسم تو را ، گفتم تمنا میکنم
گفتی اگر بیند کسی ؟ گفتم که حاشا میکنم
گفتی ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در؟
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا میکنم
گفتی که تلخیهای می ، گر ناگوار افتد مرا؟
گفتم که با نوش لبم ، آن را گوارا میکنم
گفتی که میبینی – بگو – در چشم چون آیینه ام؟
گفتم که من خود را در او ، عریان تماشا میکنم
گفتی که از بی طاقتی ، دل قصد یغما میکند
گفتم که با یغما گران – باری – مدارا میکنم
گفتی که پیوند تو را نا نقد هستی میخرم
گفتم که ارزان تر ازین ، من با تو سودا میکنم
گفتی اگر از کوی خود ، روزی تو را گویم:"برو"؟
گفتم که صد سال دگر ، امروز و فردا میکنم
گفتی اگر از پای خود ، زنجیر عشقت وا کنم؟
گفتم ز تو دیوانه تر ، دانی که پیدا میکنم...
+ نوشته شده در جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶ساعت 20:54  توسط علی فرزانه |
Banak va Goonagoon...برچسب : نویسنده : banakvagoonagoono بازدید : 146